در این مطلب به دور از هر گونه غوغا سالاری، قصد فقط و فقط روشنگری قضیه است و بس. و هدف تخریب و یا تضعیف روحیه بازماندگان و مسئولین برنامه نبوده و نخواهد بود، به قول چند تن دوستان شاید هر کدام از ما در چنین شرایطی قرار می گرفتیم بسیار ناشیانه تر عمل می کردیم.ولی انتشار و بیان نظرات در دنیای مجازی حق مسلم و غیر قابل انکار دنیای امروز است. هیچ انسانی بدوراز اشتباه نیست، اگر در هر جایگاهی باشد(آدم های بزرگ اشتباه های بزرگ می کنند).با سپاس از تمام کسانی که در کمک و امداد رسانی عزیزان از دست رفته و بازماندگان این ماجرا حضور داشته اند، توجه تان را به نظری که در وبلاگ آرام کوه توسط یکی از بازماندگان حادثه خانم صنم هدایت منتشر شده جلب می کنم.
من یکی از کسانی هستم که روز پنجشنبه مورخ 15 بهمن 1388 در جاده شمشک به دیزین بودم که به اشتباه نوشته شده حسین هدایت! از ساعت 11:30 صبح که به اسکی بازا گفتن از پیست برن همینجوری بدون هیچ برنامه ریزی مار رو بردن توی جاده و 2تا راننده لودر افغانی بودن که بعد از دیدن وضعیت بد دیگه ندیدیمشون و رفتن، بدون اینکه بچه های رو از وضعیت خطرناک و ریزش بهمن خبردار کنن! و تا ساعت 7 شب هیچ کس از مامورهای امداد کوهستان و هلال احمر در محل ریزش بهمن حضور نداشتند و فقط 6 نفر از بچه ها که 4 نفر اسکی باز و 2 نفر از بچه های کوهنورد بودن داشتیم زمین و برفها رو می کندیم که موفق شدیم آقای محمدیان و درخشان رو زنده و آقای خلیلی رو نیمه جون از زیر بهمن دربیاریم که متاسفانه ایشون فوت کردند. بعلت نبودن نیروی کمکی و امکانات و عدم توجه مسئول لودر ما 6 ساعت توی این شرایط بودیم و تنها کسانی که به ما کمک کردن پیستورهای دیزین که از خود بچه های ولایت رود هستن، بودن.... با پیست کوب و لودر اومدن و راه رو باز کردن و بچه ها رو سوار پیست کوب کردن و برگردوندن به هتل 2. و همون 2نفری که آخر سر زنده بیرون اومد بعد از خدا، 5 تا آدمی کمکشون کردن که نه جزو هلال احمر بودن و نه نیروی امداد! من از این صحنه ها فیلم دارم و حتما روی سایت می تونین به زودی ببینین که هیچ نیروی امداد و هلال احمری پنجشنبه شب در صحنه حاضر نبود! البته دوستان هلال احمر و امداد کوهستان همگی جمعه صبح زود به محل حادثه رفتند و جنازه های یخ زده رو بیرون آوردن.... اما نوشدارو بعد از مرگ سهراب چه سود؟!... کاش همون زمان حادثه میومدن! کاش.... کاش... کاش... حداقل 5نفر از بچه هایی که کشته شده می تونستن الآن بین ما باشن فقط اگه یه مقدار نیروی کمکی و امکانات وجود داشت، فقط به ذره! آقای سعی طاهری وقتی دید اولین بهمن اومده و یه عده زیرش گیر کردن رفت که کمک کنه و متاسفانه خدشم گرفتار بهمن شد! دوستانی هم بودن که این بین نه تنها هیچ کمکی نکردن بلکه حتی سعد داشتن مانع بچه هایی بشن که دارن کمک می کنن و یک جو ترس بوجود میاوردن و فقط می خواستن جونشون رو بردارن و برن بدون توجه به اینکه زیر اون بهمن یک انسان، یک موجود زنده که می تونستن نجاتش بده وجود داره که همه امیدش به ماها بودش!
هیچ وقت لبخند آقای محمدیان رو وقتی از زیر بهمن اومد بیرون فراوش نمیکنم.... آقایانی که ادعا می کنند ما رو نجات دادن، قبول کنین که موقعی که همه ماها به شما احتیاج داشتیم نبودین! دلیلش مهم نیست اما نبودیم..... حداقل قبول کنین که نبودین و نگین شما بودین که ما رو نجات دادین!!! بعد از خدا فقط بچه های ولایت رود و پیستورهای دیزین به داد ما رسیدن و بس!
امیدوارم همه این نوشته ها رو بزارین اینجا و مثل بقیه چیزها مخفیش نکینین!
صنم هدایت
منبع :
وبلاگ آرام کوه
وبلاگ شیپورچی