سفارش تبلیغ
صبا ویژن
وفا با بیوفایان ، بیوفایى است با خدا ، و بیوفایى با بیوفا وفا بود نزد خدا . [نهج البلاغه]
مشخصات مدیروبلاگ
 
سلیمان قراجه داغی[368]
گزارشات و عکسهای کوهنوردان تبریز در مورد کوهنوردی سنگنوردی یخ نوردی و غارنوردی شماره تماس : 09144024255 ایمیل: Solei.sakhreh@gmail.com

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

پیوند دوستان
 
گروه اینترنتی جرقه داتکو کوه قاف آناپورنا گروه کوهنوردی آذرجوان تبریز سلیمان قراجه داغی چرا کوهنوردی...؟ تبریز کوه هم طناب دیواره بلند و انگشتان سرما زده حسن نجاریان کوهنورد اخبار کوهنردی کوه نوشت امید کوهستان دتا کوه تبریز کوه( دوچرخه سواری ) فرزند سبلان آپلود رایگان عکس آرام کوه ئاورین کوهنورد بوکانی چیلیک کلایمبینگ عکس آنلاین کوه نیوز کوهنوردان مریوان گروه کوهنوردی آلپ تبریز شبکه خبری صداقت فیلم و عکس کوهنوردی کوهنوردی، ورزش وسلامتی هیئت کوهنوردی استان همدان عشق کوهنوردی طبیعت دوست شیراز تک نورد سایت ابزار غارنوردی aerie پایگاه خبری کوهنوردی پایگاه اطلاع رسانی پزشکی کوهستان ایران رووش کرد سقز هئیت کوهنوردی استان آ.ش بخش بانوان هیئت کوهنوردی استان آ.ش هیئت کوهنوردی استان تهران خبرگزاری مهر ساوالان یا سبلان داغلی گرگر صخره 2 ع . رضا پور فدراسیون کوهنوردی فری متوو (سایت هواشناسی) گروه کوهنوردی پرستو باشگاه کوهنوردی اوج آپلود عکس آپلود عکس رقص طوفان نوبهار زندگی کوهنوردی ماگما ... فواد رضاپور دماوند ....حامد دشتی زاده گروه کوهنوردی وتوس ایستاده ام جون کوه گروه کوهنوردی هفت خوان کرج کانون کوهنوردان اوراز مهاباد بهسایت دره نوردی و غارنوردی پارس تولس

  رینهولد مسنر، برترین کوهنورد دنیا، چگونه در حال گذر از ششمین خان زندگیش می باشد؟

 

هنگامی که در فراسوی دیوارههای دژ قدیمی متعلق به قرن 16 درشمال ایتالیا رشته کوه دولومیت در روشنایی اواخر بعدازظهر می درخشید،در میان دیواره ها رینهولد مسنر، برترین کوهنورد دنیا در حال ساختن کوهی بود. ماشین خاک برداری با قدرت تمام درحال جلو وعقب رفتن در میان محوطه غبار آلود بود  و مقادیری سنگ رابه شکل یک هرم به طور هنرمندانه ای ترسیم می کرد که در انتها شکل یک کوه را به خود گرفت.

ماشین خاک برداری فضا را با غبار طلایی رنگ پر کرده بود و رینهولد از تماشای منظره لذت می برد البته شک دارم که تماشای مقدس ترین کوه تبت، (این کیلاس Kailas کوه مقدس است) که تحت نظر او در حال ساخت بود (مایه رضایتش را کسب کرده بود ) بلکه بنظر می آمد صدای غرش و هیاهوی ماشین خاک برداری و در هم ریختگی حاصل و شکوه وعظمت مسئولیت مشکلی که بودوشش بود او را راضی می نمود ساخت کایلاس تنها یکی از تمامی آن چیزی است که آخرین موزه کوهستان مسنر را پر می کند. این موزه به موضوع (وقتی انسانها کوهها را ملاقات نمودند) می پردازد.

 

 تشریح عظمت و بزرگی دستاوردهای رینهولد مسنر برای غیر کوهنوردان کاری سخت است. برای شروع می توان گفت صعود او به همراه همنورد قدیمی اش پیر هابلر به قله پنهان hidden pick  ارتفاع 8068 متری قله گاشر بروم 1 یکی از غولهای هیمالیا بدون هیچگونه ملزومات سنتی هیمالیا نوردی همانند باربر کمپ، طنابهای ثابت و کپسول اکسیژن به عنوان یک استاندارد جدید کوهنوردی شناخته شد. این کار به سال 1975 باز می گردد. پیش از آنکه مسنر و هابلر بدون اکسیژن به قله اورست صعود کنند. عملی که کوهنوردی را به حد نهایی اش رساند، کاری که در می 1978 سه ماه قبل از صعود سولو ی مسنر به قله نانگاپاربات نهمین قله بلند دنیا، که یکی از جسورانه ترین صعودهای کوهنوردی بشمار می رفت ، انجام شد. آن صعود هم دو سال قبل از صعود بدون اکسیژن او به اورست فقط با یک کوله پوشتی کوچک و به تنهایی بود.

 

 نقش مسنر در کوهنوردی تنها به دارابودن لیست بلند بالایی از دستاوردهای شگفت انگیز خلاصه نشده است بلکه در فلسفه سرسختانه پشت آنها قرار دارد. او می گوید: ((فقط به تجربیاتمان علاقه مندم نه به کوهها. من یک طبیعت گرا نیستم من به آنچیزی که درون انسانها  می گذرد علاقه مندم.... ویلیام بلیگ William Blake در جایی می نویسد :(( هنگامی که انسانها وکوهها یکدیگر را ملاقات می کنند وقایع بزرگی اتفاق می افتند.)) در حالی که جمله مورد علاقه اش از شاعر قرن هجدهم  را نقل وفلسفه پشت سر موزه اش را تفسیر می کند ادامه می دهد: ((اگر از طریق یک بزرگراه به قله اورست بروی دیگر مجال ملاقات با کوه را نخواهی داشت. اگر همه چیز آماده باشد، راهنمایی داشته باشی که مسئولیت امنیت جانت با او باشد، نمی توانی کوه را ملاقات کنی . ملاقات با کوه زمانی ممکن است که تو... در کمال خود اتکایی در آنجا باشی.))   در سن 27 سالگی در مقاله ای تاکتیکهای محاصره ای ، که حتی به یک کوهنورد غیر حرفه ای هم اجازه فتح قله را بولت به بولت می دهد، محکوم کرد و دفاعیه ای را هم برای کوه که قادر به دفاع از خویش نیست و هم کوهنوردی که فرصت به محک گذاشتن شجاعت و مهارتش را از دست داده است ارائه نمود. نام مقاله او نابودی ناممکنها بود که بحث کاربرد بولتهای انفجاری و میخ را به میان کشید که (بابی ملاحظگی تمام ایده آل ناممکنها را از بین می بردند!) از این رو خرده پردازی خاص مسنر - او سرسختانه مدعی است که تا به حال هیچگونه بولت انفجاری را بر روی صخره ای نکوبیده همانگونه که هیچگاه کپسول اکسیژن استفاده ننموده است - تظاهراتی گستاخانه است از اصولی که به جهت عملی بودن اشاعه می دهد.

سبک صعود آلپی ویژه او، هم کوهنورد را به نشان دادن جایگزینی برای صعود های پربار و گرانقیمت سنتی و هم خود کوهها را رهایی بخشید . البته نکته کنایه آمیز این بود که مسنر از طریق دستاوردهایش تمامی آن تصورات سنتی ای را که ایده ناممکنها را تشکیل می دادند از بین برد و به خاک سپرد.

با عنایت به تمامی کتابهای انتشار یافته در مورد موفقیت هایش و چهره خوش سیما و تیره اش شهرت او جایگاهی فراتر از دید خوانندگان مجله Gripped وAlpinist یافت. در اروپا جایی که حضور مکررش در تلویزیون او را در دید عموم آشنا جلوه می نمود، و سکویی جهت ابراز سخنان رک و صریحش مهیا می کرد به برانگیختن احساسات و عواطف قوی ادامه داد. عملی که از سوی تحسین کنندگانش همانند ستارگان موسیقی راک ستایش شد و از سوی منتقدینش با خشم ، متهم به مطرح نمودن شخصی خودش شد. او هر دوی این عکس العملها را با آغوش باز استقبال می کند:(( موانع به من انرژی می دهند(( طوفان خشم آتشینش معروف است و از رویارویی ومعارضه خسته نمی شد. او با خوشحالی حاکی از برخورد با یک دشمن قدیمی می گوید: ((آنقدر خشمگین شدم که فریادم تمامی پنجره ها را به لرزه درآورد.)) درباره او می توان گفت که از جوانی از سوی پدیده های مشابهی شرطی شده است. پدیده هایی که هم اکنون هم به او انرژی می دهند. همانند موانع، ریسک و خشم پرآدرنالینش.

رینهولد در سنت پیترز،دهکده ای در دره     در تیرول جنوبی شمال ایتالیا به دنیا آمد و رشد کرد. جایی که هنوز ادعا می کند( زیباترین در دنیا) می باشد. او می گوید :((کوهنوردی من با دو واقعیت سر کار داشت . پدرم کوهنورد بود ولی نه یک کوهنورد حرفه ای - البته آنگونه که ما به عنوان کودک شنیده بودیم.   جایی برای بازی فوتبال در دره ما وجود نداشت ، استخری نداشتیم. من هنوز قادر به شناکردن نیستم تنها جایی که ما برای ابراز وجود داشتیم رفتن بر روی صخره ها بود. بنابراین به خوبی آن را یادگرفتم.(( در سن 5 سالگی اولین قله اش را به ارتفاع 3000 فوت geislevspiten به سرپرستی پدرش صعود کرد. در سن 13 سالگی بر پدرش پیشی گرفت و خود به تنهایی این ورزش را در پیش گرفت . تیرول جنوبی دارای تاریخچه سیاسی مغشوشی می باشد. هویت آن میان ایتالیا و اطریش تقسیم شده است. حتی امروزه دره ها و شهرهای آن هم نامهای ایتالیایی و هم نامهای اطریشی دارند. بیشتر خانواده ها همانند خانواده مسنر بصورت شهروندان ایتالیایی اما آلمانی زبان رشد می کنند. مادر رینهولد ماریا تروی تربیتی بهتر از دختران آن زمان یافته بود. رینهولدمی گوید:((مادرم به ما آنقدر آزادی می داد که آنچه راحس می کردیم باید انجام دهیم، انجام می دادیم.)) نگرشی که در میان روستائیان، که پس از جنگ دلمشغولی اصلیشان کسب درآمد بود، غیر معمول محسوب می شد. مردم همیشه او را همچون نیرویی آرام کننده و آرام در یک خانواده آشفته توصیف می کردند.

ژوزف مسنر، پدر سالار خانواده ، مرد پیچیده ای بود که رابطه اش با پسرانش هم به همان پیچیدگی بود. در بچگی ژوزف دانش آموزی با استعداد بود اما شرایط خانوادگی اش او را از ادامه تحصیل باز داشت. او معلم شد و با مادر رینهولد ازدواج کرد و به طبقه بالای خانه پدری اش نقل مکان کرد. هر سال یک نفر به جمع این خانواده افزوده می شد. محل زندگی آنها تنها منبع گرمایی اش اجاق چوبی داخل آشپزخانه بود که بالای یک قصابی قرار داشت و حیوانات در سایه بان کنار خانه شان قصابی می شدند. همانند دیگر دره نشینان خانواده مسنر سبزی می کاشت و جوجه نگاه می داشت. پسران کوچک خانواده هم برای کشتن آنها آموزش می دیدند. هنگامی که تنها خواهرشان والترود به مادر در کار خانه کمک می کرد، پسران کارهای بیرون خانه انجام می دادند، همانند آوردن هیزم و سنگ و مراقبت از کوچکترها. مسئولیت اصلی رینهولد مراقبت از برادر کوچکترش گونتر بود. در خانواده مسنر خود اتکایی یکی از نکات مثبت محسوب می شد.

همسر قبلی رینهولد، اورسولا دیمیتر معروف به اوسچی که رابطه گرم و صمیمانه خود را با رینهولد و خانوادهاش حفظ کرده است می گوید: ((پدر یک کاتالولیک معتقد بود اما به شیوه کالوینیست . مادر خانواده، ساکت ، صلحجو و معتقد به سرنوشت ، جایگاه خود را داشت. اما برای پدر اگر پول در نمی آوردی و موفق نمی شدی خدا رویش را از تو بر می گرداند.)) ا

زندگی ژوزف مسنر به مراتب پیچیده تر بود. رینهولد می گوید: (( در سال 1938 هیتلرو موسولینی متحد شدند و تصمیم گرفتند که به اهالی تیرول جنوبی شانس انتخاب دهند.کسی که به ایتالیا رای می داد ، درآنجا می ماند و کسی که به آلمان رای می داد به خاطر فوهرر می توانست آنجا را ترک کند و به همان مقدار در آلمان زمین دریافت کند. پدر من یکی از سازمان دهندگان این ایده بود. 86 درصد از اهالی تیرول جنوبی تصمیم گرفتند که سرزمین خود را به قصد همراهی نازی ها ترک کنند. شگفت آور نیست؛ جنگ تیرخلاصی بود به این انتخاب. ژوزف مسنر که داوطالبانه نازی شده بود و آرزوهایش را در یک آینده آلمانی می دید در دوران جنگ به عنوان یک مترجم ایتالیایی خدمت کرد. در پایان جنگ به خانه همسرش در دره باریک بازگشت و با حقوق مدیر مدرسه به بزرگ کردن فرزندانش بااسامی آلمانی ورنر ،رینهولد  ،زیگفرید و والترود پرداخت.

هانشروگ مسنر یکی از برادران کوچکتر رینهولد که روانکاوی در لندن است می گوید: ((پدر فردی عصبی و مضطرب بود. اضطرابش از او انسانی سختگیر ساخته بود. او عبوس نبود ولی در لحظات خاصی فردی سختگیر بود. بنابراین سختگیری و گاهاً خشونتش عکس العملی اولیه بود به اضطرابش.)) ا

جرقه های خشونتش شکلهای مختلفی بخود می گرفت: کتک زدن- که درجوامع روستایی آن زمان غیر معمول نبود- و دعوای لفظی . هانسژورگ می گوید:(( توانایی پدرم نه تنها در فریاد کشیدن بود بلکه در تحقیر کردن بود.)) هنگامی که رینهولد جوان امتحانات مدرسه اش را بودلیل صرف بیشتر زمانش به کوهنوردی تا درس خواندن، مردود شد پدر خشم تمام عیارش را برسر او خالی نمود. هانسژورگ می گوید: (( بخاطر دارم، رینهولد بر سر میز چوبی داخل آشپزخانه نشسته بود و سرش را میان دستهایش گرفته بود و های و های گریه می کرد.)) در آن زمان پدر احساس پیروزی می نمود زیرا توانسته بود برای پسر لجوج و کله شقش اثبات کند که آنچه در طی سالیان به طور مکرر گفته بود، صحیح می باشد او مکرراً در طی سالیان گفته بود که زندگی آنگونه که او دوست دارد و به بهترین شکل انجام می دهد- یعنی زندگی کوهنوردی- غیر ممکن است.

رینهولد می گوید:((درخانواده تنها یک شانس وجود داشت . شکستن ، شکسته شدن یا قوی تر بودن از پدر.)) ا

 

 

هنگامی که رینهولد 13 سال و گونتر11 سال داشت باهم رابطه هم طنابی محکمی برقرار کردند. هرچند هر دوی آنها قوی و با استعداد بودند اما به لحاظ شخصیتی متفاوت بودند بنابه گفته هوبرت مسنر، رئیس بخش نوزادان در بیمارستان بولانزو ،رینهولد انسانی رک و بی پروا بود در حالی که گونتر انسانی مردم گریز بود. او می گوید: (( رینهولد آنچه را که می خواست انجام می داد. گونتر اینطور نبود گونتر بودلیل اینکه تحت تاثیر پدر قرار داشت و اعتقاد دارم که این مشکل اصلی اش بود، قادر به گفتن این کار را دوست ندارم و این را انجام نمی دهم نبود.))

از برجهای صخره ای گیشلرپیتزن، رینهولد و گونتر به دیگر قله های دولومیت و سپس به مکانهای دورتری در آلپ غربی جهت صعودهای کلاسیک رفتند. در دولومیت، آنها مهارت بسیار زیادی در سنگ نوردی آزاد یافتند. اما در آلپ بود که سنگ و یخ را با هم تجربه کردند. هنگامی که رینهولد20 و گونتر18 سال داشت در موقعیتی قرار داشتند که قادر به محک زدن خود در برابر باتجربه ترین کوهنوردان اروپا بودند. رینهولد می گوید: (( وقتی که شانسی برای صعود به همراه آنها داشتیم یا بر روی مسیری که کوهنوردی معروف بر روی آن کار می کرد تنها نگاه می کردیم و می آموختیم...)) پس از مکثی کوتاه ادامه داد:(( به مدت چندین سال. می توانم ادعا کنم که در 22 یا 23 سالگی فهمیدم که آنچه را ما می توانیم صعود کنیم دیگران قادر به صعود نیستند.)) با وجود اینکه برادران به عنوان همنورد به کوه می رفتند رینهولد به صعودهای سریع و سبک بار سولوی قلل دست می زد. هانس کامرلندر که او هم اهل تیرول جنوبی می باشد در این باره می گوید:(( صعودهای سولوی رینهولد در دولومیتها از سال 65 تا 70 به عنوان برترین کارهای او بشمار می آید. این تجربیات هنوز هم قابل باز بینی هستند.))

همانگونه که به صعودهای برجسته برادران افزوده می شد آنچه که هانشروگ آن را "پیروزیسم" رینهولد می نامد، بیشتر اهمیت می یافت. هانسژورگ می گوید:(( در روستا محلی بود که می توانستیم در آنجا تلویزیون تماشا کنیم و ما مسابقات بوکس کاسیوس کلی را می دیدیم. می دانید که کلی چگونه مسابقاتش را خطاب می نمود؟ (در شش راند حسابشو می رسم!) در این زمان بود که رینهولد شروع کرد به نامیدن صعودهایش به عنوان: (جبهه آیگر  در 10 ساعت!)

بیشتر سبک کوهنوردی رینهولد-صعود سریع و سبکبار- مدیون سرعت خارق العاده او بود .سرعت خارق العاده او بارها در سالهای بعدی کوهنوردی اش به نمایش گذاشته شد. به عنوان مثال در صعودی به آمادابلام در نپال رینهولد و دوست قدیمی اش اسوالد اولز عملیات نجات شگرفی را در نجات پیترهیلاری پسر ماجراجوی بزرگ ادموند هیلاری و دو همراهش انجام دادند.نناهولگین شاهدی بر این نجات نقل می کند:((مسیری که نیوزلندیها در طی دو روز ونیم طی کرده بودند، رینهولد در شش ساعت تمام کرد. منظورم اینست که او همانند رعد و برق در برفها حرکت می کرد. می دانید که آهو ها چقدر بادپا هستند، بنظر می آمد که او دارد می پرد . آنگار که پای او بندرت زمین را لمس می کرد.))


  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ برای صعود به قله های آرارات ، آراگاتس و شاه داغی با ما تماس بگیرید شماره تماس : 04115244406 گروه کوهنوردی آذرجوان تبریز http://www.azarjavanmc.com


+ جهت صعود به قله های آراگاتس و آرارات و شاه داغی با ما تماس بگیرید
+ برگزاری صعود به قله آرارات آدرس: تبریز-خ ثقه السلام- روبروی بانک رفاه- طبقه دوم- دفتر گروه کوهنوردی آذرجوان تبریز تلفن های مورد نیاز:2350543-0411 رگجان09144060187 -قراجه داغی 09144024255 -صفا09141166904 تلفکس : 5244406-0411
+ صعود زمستانی آرارات گروه کوهنوردی آذر جوان تبریز در نظر دارد برنامه ای جهت صعود زمستانی به قله آرارات، به سرپرستی آقای صمد رگجان برگزار کند. تاریخ اجرای برنامه 17/11/88 الی 22/11/88جهت کسب اطالاعات بیشتر به سایت گروه کوهنوردی آذرجوان تبریز مراجعه نمائید و مدارک مورد نیاز و توضیحات بیشترhttp://www.azarjavanmc.com
+ آدرس کلوب ایدی http://solei2.cloob.com/
+ با سلان به همه دوستان عزیز با مطالب جدید به روز هستن
+ سلام گروه کوهنوردی آذرجوان تبریز مورخه 14-15 خرداد برنامه یخ نوردی در منطقه یخچال شمالی سبلان را برگزار می نماید .
+ عید نوروز رو به همه دوستان تبرک عرض می کنم بایراموز مبارک اولسون
+ با سلام به همه دوستا عزیز پیشاپیش عید نوروز را به همه شما تبریک عرض می نمایم اراک بازگشایی مسیر جدید به نام آذربایجان کرمان صعود قلل چوپار