سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] مرگ نزدیک است و همصحبتى دنیا اندک . [نهج البلاغه]
مشخصات مدیروبلاگ
 
سلیمان قراجه داغی[368]
گزارشات و عکسهای کوهنوردان تبریز در مورد کوهنوردی سنگنوردی یخ نوردی و غارنوردی شماره تماس : 09144024255 ایمیل: Solei.sakhreh@gmail.com

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

پیوند دوستان
 
گروه اینترنتی جرقه داتکو کوه قاف آناپورنا گروه کوهنوردی آذرجوان تبریز سلیمان قراجه داغی چرا کوهنوردی...؟ تبریز کوه هم طناب دیواره بلند و انگشتان سرما زده حسن نجاریان کوهنورد اخبار کوهنردی کوه نوشت امید کوهستان دتا کوه تبریز کوه( دوچرخه سواری ) فرزند سبلان آپلود رایگان عکس آرام کوه ئاورین کوهنورد بوکانی چیلیک کلایمبینگ عکس آنلاین کوه نیوز کوهنوردان مریوان گروه کوهنوردی آلپ تبریز شبکه خبری صداقت فیلم و عکس کوهنوردی کوهنوردی، ورزش وسلامتی هیئت کوهنوردی استان همدان عشق کوهنوردی طبیعت دوست شیراز تک نورد سایت ابزار غارنوردی aerie پایگاه خبری کوهنوردی پایگاه اطلاع رسانی پزشکی کوهستان ایران رووش کرد سقز هئیت کوهنوردی استان آ.ش بخش بانوان هیئت کوهنوردی استان آ.ش هیئت کوهنوردی استان تهران خبرگزاری مهر ساوالان یا سبلان داغلی گرگر صخره 2 ع . رضا پور فدراسیون کوهنوردی فری متوو (سایت هواشناسی) گروه کوهنوردی پرستو باشگاه کوهنوردی اوج آپلود عکس آپلود عکس رقص طوفان نوبهار زندگی کوهنوردی ماگما ... فواد رضاپور دماوند ....حامد دشتی زاده گروه کوهنوردی وتوس ایستاده ام جون کوه گروه کوهنوردی هفت خوان کرج کانون کوهنوردان اوراز مهاباد بهسایت دره نوردی و غارنوردی پارس تولس
 

 

دهمین کنگره باستان شناسی کشور امسال با هدف ارائه گزارش‌های باستان شناسی سال 1386 چهارشنبه 20 آذر در بندرعباس آغاز شد.
در این کنگره باستان شناسانی که در سال 1386 فعالیت‌های باستان شناسی داشتند، گزارش های خود را ارائه کردند.
متن زیر گزیده مقاله‌ای است که در این همایش از سوی پنج باستان شناس در مورد "غار بوف" ارایه شده است:
دکتر نیکلاس جی کنارد و محسن زیدی، الهام قصیدیان، رحمت نادری و سامان حیدری:
پیش از آنکه به ارایه گزارش بپردازیم، ما، اعضای تیم دانشگاه توبینگن و پژوهشکده باستان شناسی عمیق ترین تالمات خود را نسبت به درگذشت آقای دکتر آذرنوش ابراز می داریم.
این گزارش نتایج مقدماتی بررسی های پارینه سنگی و انجام کاوش غار بوف در منطقه دشت رستم استان فارس را ارایه می دهد. از جمله اهداف فعالیت های باستان شناسی دوران پارینه سنگی در این منطقه، تبیین و مدل سازی پراکندگی استقرارهای پارینه سنگی در دشت رستمِ استان فارس، تبیین، توضیح و مقایسه فرهنگ های اواخر دوران پارینه سنگی در جنوب غرب زاگرس و همچنین شناسایی منابع مختلف زیست بوم در منطقه است.
منطقه مطالعاتی دشت رستم در جنوب و جنوب غرب کوهستان زاگرس، شمال غرب استان فارس و در فاصله 100 کیلومتری به خط مستقیم از خلیج فارس قرار گرفته است. با توجه به شرایط خاص جغرافیایی، این منطقه بارها مورد توجه باستان شناسان قرار گرفته است. به صورتی که تاریخچه این تحقیقات به اواسط قرن نوزدهم بر می‌گردد. باستان شناسانی نظیر (بارون بود)، (هرتز فیلد)، (سر اولر اشتاین)، و گیرشمن بتدریج از منطقه دیدن کرده اند و گزارش هایی تهیه نموده اند. مرحله بعدی مطالعات باستان شناسی در این منطقه در طول سالیان اخیر، فصل تازه ای را در منطقه دشت رستم و نور آباد ممسنی گشوده است. پژوهشکده باستان شناسی کشور و دانشگاه سیدنی از کشور استرالیا پژوهش های دامنه داری را که عموما بر محیط های هولوسن متمرکز بوده به انجام رسانیده است که نتایج ارزشمندی را در طول چند سال اخیر در بر داشته است.
در شهریور ماه 1385 نیز هیات مشترک پژوهشکده باستان شناسی و دانشگاه توبینگن آلمان انجام بررسی های باستان شناسی با هدف شناسایی و ثبت محوطه های پارینه سنگی و همچنین تعریف برنامه ی دراز مدت پژوهش در زمینه تحولات فرهنگی اواخر دوره پلیستوسن را آغاز نمود.
دشت رستم با ارتفاع 790 تا 850 متر از سطح دریا، یکی از گذرگاه های مهم طبیعی بین منطقه دشت خوزستان و بین النهرین با مناطق داخلی کوهستان زاگرس و به ویژه دشتهای کازرون، مرودشت و ارسنجان محسوب می‌شود. رودخانه دائمی فهلیان، چندین چشمه بزرگ و دو رودخانه فصلی شیو و سولک از جمله منابع آب منطقه هستند. این حوضه توسط گذرگاه باریکی به نام یقه سنگر، دشت رستم را به دو بخش دشت شرقی و غربی تقسیم کرده است. طول این دشت بالغ بر 30 کیلومتر و عرض آن در بیشترین محل، 8 کیلومتر است. گذرگاه یقه سنگر نیز در کم عرض ترین بخش حدود 300 متر است. منابع دائمی آب، وجود سنگ چخماق محلی، تشکیل تعداد فراوان غار و پناهگاه صخره ای و خاک حاصلخیز از ویژگی های بارز دشت رستم محسوب می‌شود.
در این پژوهش اعضای باستان شناسی هیات به سه گروه تقسیم شده بودند: گروه بررسی به سرپرستی سامان حیدری، گروه کاوش به سر پرستی نیکلاس کنارد و شامل محسن زیدی، رحمت نادری و سیروس برفی و گروه آزمایشگاهی به سر پرستی الهام قصیدیان.
بررسی های ما در منطقه عموما بر غار ها و پناه گاه های صخره ای متمرکز بود. این مکانها در درون سیستم کارستی کوهستان های منطقه و عموما در درون درزها و شکاف های گسلی تشکیل شده اند. ما در بررسی های خود علاوه بر ثبت تمامی غارها و پناهگاه های صخره ای که دارای مواد فرهنگی بودند، غارها و پناهگاه های صخره ای بدون مواد فرهنگی را نیز به منظور شناسایی محوطه هایی که احتمال استفاده ی انسان اولیه از آنها بوده است ثبت کرده ایم.
از تعداد 146 محوطه ی ثبت شده، 90 مکان پناهگاه صخره ای، 40 مورد غار، 16 محوطه باز بوده است. از ویژگی های بارز محوطه های باز کشف شده در منطقه؛ کشف تعداد فراوانی هاون سنگی است. این محوطه ها عموما در کنار سراب های منطقه تشکیل شده اند. بر اساس گونه شناسی دست افزارهای سنگی به دست آمده از محوطه های بررسی شده، چهار دوره فرهنگی پارینه سنگی قدیم، میانی، جدید و نهایتا فراپارینه سنگی تاریخ گذاری شده است. از این میان 86 مورد مربوط به دوران پارینه سنگی جدید و فراپارینه سنگی، 6 مورد پارینه سنگی میانی و 1 مورد نیز پارینه سنگی قدیم بوده است. تحلیل پراکندگی و استراتژی استحصال مواد غذایی انسان در دوران پارینه سنگی این منطقه بخشی از موضوع تحقیق سامان حیدری به عنوان پروژه ی دکترا در دانشگاه توبینگن است.
محوطه باز توج یکی از نمونه محوطه های باز با هاون سنگی ثابت است. این محوطه در گذرگاه یقه سنگر قرار دارد.
به هنگام بررسی های سال 1385، یکی از غارهای منطقه برای انجام کاوش و ارایه تاریخ نگاری برای محوطه ها و مواد حاصل از بررسی، انتخاب گردید. این غار به واسطه اینکه در هنگام بررسی یک بوف در آن می زیست، غار بوف نامیده شد. این محوطه در میان یک گذرگاه استراتژیک که دشت رستم 1 و 2 را به هم متصل می کند، قرار گرفته است.
غار بوف در سمت دامنه شمالی کوهستان زرد با شیب دامنه 30 درجه در فاصله 150 متری از رودخانه فصلی سولک قرار دارد.
این غار با مساحت 88 متر مربع دارای دهانه به سمت شمال و شمال غرب است. طی دو فصل کاوش به منظور رسیدن به گاهنگاری پارینه سنگی در منطقه، گمانه هایی، مجموعا به ابعاد دو در نُه متر در میانه ی آن ایجاد گردید.
تراکم فراوان داده های فرهنگی که عموماً شامل دست افزارهای سنگی و استخوان سبب گردید که برای جمع آوری کلیه ی مواد از روش سرند آبی استفاده گردد. پس از خشک کردن نهشته ها، داده های باستانی به دقت از میان رسوبات جمع آوری و در بانک اطلاعاتی ثبت گردید.
غار بوف دارای 4 لایه ی اصلی است که به تدریج قطر لایه ها از سطح به عمق ضخامت بیشتری می یابد. این چهار لایه به دو دوره ی هولوسن و پلیوستوسن تقسیم گردیده است. نهشته های دوره ی هولوسن دارای ضخامتی به عمق 80 سانتی متر و پلیوستوسن به ضخامت 130 سانتی متر است که کاوش به جز بخش کوچکی در انتهای غار، به سنگ بستر نرسیده است. 5 نمونه نتایج تاریخ نگاری حاصل از آزمایش کربن 14 نشان می دهد که قدیمی ترین دوره ی استقراری در غار به زمانی حدود 36 هزار سال پیش باز می گردد.
در طول دو فصل کاوش غار بوف حدود 40000 دست افزار سنگی و مقادیر معتنابهی استخوان، بقایای گیاهی و زیورآلات پارینه سنگی ساخته شده بر صدف به دست آمد.

 

دشت رستم ممسنی


  
  
باستان‌شناسان ویتنامی موفق به کشف آثاری از یک مسیر غارگذر باستانی شدند که در حدود 21000 سال پیش توسط اولین غارنشینان منطقه ایجاد شده بود.
به گزارش میراث آریا،‌ این مسیر در غار زوم ترای، یکی از قدیمی ترین مناطق ویتنام کشف شده است. غاری که تا به امروز آثار بسیاری از ساکنان 34هزار سال گذشته این کشور تا هزاره دوم پیش از میلاد را در خود جای داده است.
کارشناسان معتقدند این جاده یکی از قدیمی‌ترین مسیرهای غارگذر جنوب شرق آسیا و از نادرترین اکتشافات جهان به شمار می‌رود.
انگویان ویت، سرپرست تیم باستان‌شناسی گفت:‌ آب‌های سنگین موجود در بستر غار بخش‌هایی از این مسیر را پوشانده و این به معنای وجود مسیرهای بیشتر در ادامه این جاده باستانی است.
وی افزود: اگرچه پیش از کشف این مسیر، ‌جاده دیگری در ضلع جنوبی غار با قدمتی 9 هزار ساله به دست آمده بود ولی آثار به جای مانده از سنگ‌های فرسوده در این مسیر قدمتی طولانی تر از اکتشافات پیشین داشته و عمر مسیر جدید را بیش از 20 هزار سال نشان داده است.
غار زوم ترای در سال 1974 کشف شد و طی چهار دوره عملیات باستان‌شناسی در آن آثار قدیمی بی‌شماری همچون، مسیر غار گذر هشت هزار ساله،‌ قبرستانی 17 هزارساله به همراه بقایایی از اجساد و اشیای دفن شده در آن به دست آمد که باعث ثبت این غار در فهرست میراث ملی ویتنام شد.


 


  
  
«علی عزیزی » از فعالان عرصه ی کوه نوردی درگذشت      

با نهایت تأسف و تأثر با خبر شدیم ؛ «علی عزیزی» از فعالان و پیش کسوتان عرصه ی کوه نوردی ، به دلیل عارضه قلبی به دیار باقی شتافت .
ضمن عرض تسلیت به جامعه ی قدرشناس کوه نوردی ، به اطلاع می رساند مراسم تشییع آن عزیز از دست رفته ، ساعت 9 صبح شنبه 7 دی ماه از مقابل درب اصلی مجموعه ورزشی شهید شیرودی برگزار می شود .


  
  
 
درجه هوای به ثبت رسیده در اورست
 (2008)



اورست به عنوان بلندترین قله در جهان با ارتفاع 8850 متر در مرز نپال و چین واقع شده است و نیز به عنوان یکی از سرد ترین نقاط دنیا می باشد.
در سال 2008 افراد مختلفی از سراسر دنیا برای صعود به این منطقه پا گذاشتند. سازمان بین المللی هوا شناسی اعداد و ارقامی را در این مورد ارائه کرده است:
21 دسامبر دما  35 - درجه سانتیگراد
28 فوریه به طور متوسط 41 - درجه سانتیگراد
این اعداد در ماه جولای حداقل 28 –درجه در ماه جولای و در ماه فوریه 41- درجه سانتیگراد را نشان می دهد.


 

همان طور که می دانید سرما همراه با باد افزایش یافته و طوری که این سرمای ثبت شده همراه با بادی به سرعت 120 کیلومتر در ساعت (33 متر در ثانیه) باعث مشکلاتی برای کوهنوردان شده است، البته این رکورد در قله اورست به بادی با سرعت 280 کیلومتر در ساعت رسید که تبدیل به جت استریم پر قدرتی در منطقه شد و این سازمان آن را 70- درجه سانتیگراد پیش بینی کرده است.
کوهنوردان معروفی مانند  Simone Moro  و    Denis Urubkهم گرفتار این وضعیت شدند که از این وضعیت جان سالم به دربردند.

  
  

 

در ساعت 2.15 دقیقه روز 20 دسامبر هارالد برگرقهرمان 3 دوره مسابقات یخ نوردی جهان هنگام تمرین در غار اسکاپلا واقع در سالزبورگ اطریش بر اثر سقوط توده عظیمی یخ در گذشت. احتمالا شک حاصل از ضربه محکم طبر یخ موجب سقوط توده یخ گردیده! بر اثر این حادثه بیش از 150 تن یخ بر روی محل فرود آمد که موجب دفن وی در عمق بیست متری گردید برغم حضور سریع نیروهای آتش نشانی، امداد کوهستان و پلیس، متاسفانه امکان نجات وی از مرگ میسر نبود. همزمان با هارالد برگر 3 یخ نورد دیگر نیز در محل حاضر بودند که با خوش شانسی از حادثه گریختند هارالد برگر با 34 سال سن در 3 دوره رقابتهای یخ نوردی قهرمانی جهان به مقام نخست دست یافته بود، وی همچنین در سنگنوردی نیز تبحر زیادی داشت .

:سیمون مورو پس از شنیدن خبر مرگ هارالد گفت

تلفن همراهم را خاموش کرده بودم، سعی می کردم ارتباطم را با هزاران نکته در اطرافم قطع نمایم، تنها می خواستم به قراقروم و صعودی که قصد انجامش را دارم فکر کنم. قصد داشتم حواسم را به نکاتی که برای ارتباطات خارجی در طول سفرم به آنها نیاز داشتم، مانند استفاده از اینترنت و تلفن ماهواره ای جلب کنم. اما خیلی زود خبری تاسف بار از دنیای بیرون توجهم را جلب کرد. برای لحظه ای خشکم زد، گویی نفسم بند آمده، نمی توانستم چشم از مونیتور کامپیوترم بردارم، خیره به خبر، او را در ذهنم مجسم می کردم. اینک هارلد در زیر خروارها یخ آرمیده، برای همیشه وقتی یک رفیق می میره، کسی که شما می شناسیدش، کسی که باهاش کار کردید، کسی که درست چند روز قبل با هم بودید، کسی که تنها چند ساعت قبل با تلفن باهاش صحبت کردید ویا ایمیلی ازش دریافت کرده بودید، براحتی می شکنید و تسلیم سرنوشت میشید دو هفته قبل او برنامه سفرش به مکزیک رو بخاطر همسرش بهم زد. قبل از اونهم به همین دلیل به شامونی نیومد. مدتها بود از کارهایی که دارای ریسک بالا بود مانند پرش با بانجی خود داری می کرد، او تصمیم داشت در سال 2007 تمامی کارهای خطرناک رو کنار بگذاره و به همراه خانوادش باشه. اما غافل بود از اینکه سرنوشت برگشت ناپذیره و با هیچ ترفندی نمیشه از اون گریخت! او یک ورزشکار حقیقی بود، مردی باهوش و قوی. برغم 3 بار قهرمانی در مسابقات یخ نوردی جهان، همچنان به دنبال یاد گرفتن و یاد دادن بود، نه برای نشان دادن خودش و یا اثبات توانائیهاش، زیرا همه به این نکات واقف بودند. سنگ، یخ و هوا عناصری در رویاهای او بودند و البته او را به انسانی رویایی تبدیل نمودند، رویا و خیال همون چیزی هستش که ماها تو زندگی بهش نیاز داریم نه هارالد، چون هارالد کتاب زندگیش رو پس از 34 برگ پر باربسته. البته در این کتاب نمی توان پایانی را متصور شد و نمی توان از آن نتیجه ای گرفت یا توضیحی برای اون ثبت کرد حالا تنها کاری که از دست ما بر میاد اینه که برای او دعا کنیم. زندگی برای او به پایان رسیده، خدا حافظ هارالد.
منابع

  
  

کتل خور، سراب، علی صدر، غارنوردی - غارهای ایران 

کتل خور، سراب، علی صدر، غارنوردی - غارهای ایران

 

غار کتل خور در استان زنجان و در 155 کیلومتری جنوب آن و 173 کیلومتری شمال همدان و 70 کیلومتری شرق بیجار و پنج کیلومتری (روستا – شهر) گرماب قرار گرفته است.

کتل خور، سراب، علی صدر، غارنوردی - غارهای ایران

در گویش فارسی کتل بمعنی کوه کم ارتفاع و خور کوتاه شده خورشید است، پس "کتل خور" یعنی کوه خورشید و نام غار بر گرفته شده از نام این کوه است که درون آن زایش یافته است. این نام با معنا با توجه به وجود چند گور نزدیک دهانه و یافت شدن تعدادی سفال شکسته در درون غار، چند احتمال را در مورد گذشته غار پیش می آورد. یکی آنکه با توجه به یافت شدن جمجمه پلنگی درون یکی از گودالهای غار و نبود هر گونه استخوان دیگری از پلنگ شاید غار مکان مورد احترامی بوده و همانند غار بابا جابر در آن مراسم آئینی انجام می شده است. احتمال دیگر اینستکه درون غار ماده مومیایی که معالج شکستگی استخوان و امراض دیگر بوده و مالکیت آن در اختیار شاهان قرار داشته یافت می شده زیرا نام دیگر کوه که سقزلو (دارنده سقز) است مؤید وجود ماده ای قابل تغییر و انعطاف مانند موم است که مومیایی به آن شباهت دارد و نزدیک منطقه قرارگیری غار و کوه چنگ الماس یافت می شود. بهر حال غار از گذشته های دور شناخته شده بوده و نام پر معنا و پر رمز خورشید بر آن بر فزون ارزشی آن دلالت دارد.
تاریخچه کوتاهی از غار : غار در سال 1330 توسط زنده یاد آقای اسدالله جمالی از پایه گذاران و پیشکسوتان ورزش کوهنوردی زنجان مورد شناسایی قرار می گیرد. سپس در سال 1331 کوهنوردان باشگاه نیرو و راستی به راهنمایی آقای اسدالله جمالی غار را مورد بازدید فنی قرار می دهند. وجود دهلیز سقف کوتاه چهار صد متری ورودی غار که باید نشسته از آن عبور کرد همیشه مانعی سر راه ورود به غار بوده و همین مشکل ورود سبب سالم ماندن غارسنگها از تاراج بازدید کنندگان بوده است. از سال 1365 به بعد غار توسط گروههای کوهنورد از همدان مورد بازدید مکرر قرار می گیرد و در این بازدیدها از کله پلنگ و اسکلت دو گوسفند و بقیه جاذبه های غار عکسبرداری می شود. و از همه برتر نقشه درون توسط یکی از گروههای بازدیدکننده غار ترسیم می شود سپس در سالهای بعد تصمیم به توریستی کردن غار گرفته می شود و با گشاد کردن دهلیز چهار صد متری ورودی به ابعاد (4×3) متر و اقدامات دیگر غار را به شکل امروزیش در می آورند.

کتل خور، سراب، علی صدر، غارنوردی - غارهای ایران   کتل خور، سراب، علی صدر، غارنوردی - غارهای ایران

کتل خور، سراب، علی صدر، غارنوردی - غارهای ایران

غار کتل خور از یک ورودی دهلیز مانند به درازای چهار صد متر و تعدادی دالان اصلی دنبال هم که در بعضی از بخشها دالانها وسعت یافته و به تالارهای وسیعی تبدیل می شوند، تشکیل شده است. این استخوانبندی ادامه یافته تا غار در مسیر اصلی به پایان می رسد. دالان و تالارهای دیگری از این مسیر جدا می شوند که همگی در حاشیه قرار داشته و راه به جای دیگری ندارند. غار شامل سه طبقه است که از راه دهلیزهای چاه مانند به یکدیگر ارتباط می یابند. طبقه دوم شامل دو بخش جدا از هم است که هر یک از راهی به طبقه اول وصل می شوند. بخش غربی طبقه دوم از طریق یک دهلیز به طبقه سوم متصل می شود عمیق ترین بخش غار در انتهای طبقه سوم قرار داشته و فاصله عمودی آن تا دهانه ورودی پنجاه متر است.
کتل خور از پیچیده ترین غارهای ایران از دیدگاه زایش و غار سنگ بوده و از بیشتر غارهای ایران در خود نشانی دارد آنجا که با چکیده غول پیکر شیری رنگ (الهه نگهبان) روبرو می شویم نشان از چکیده آدمک در غار کرفتو می بینیم. جای دیگر که با بلورهای زایش یافته درون دخمه ها بر می خوریم نشان از چاه غار بگلیجه پدیدار است و در تالار ستونها مانند اینستکه در غار کهک هستی و با مشاهده آبشار سنگهای رنگارنگ خود را داخل غار علی سرد تصور می کنی.
غار در منطقه ای آهکی به وسعت (1500×2000) متر با گسلها و ترکهای متقاطع یکدیگر و در ارتفاع 1700 متر از سطح دریا پدیده آمده است دو عملکرد در زایش غار نقش داشته اند یکی آبهای فرو رو و اسیدی حاصل از بارندگی و دیگر نفوذ آب چشمه ای ماگمائی از اعماق زمین به همراه گازها وبخارهای حاصل از فعالیتهای گسل درونی که با نیروی محرکه خود آبهای فرو رو منطقه را به بالا فرستاده است فعالیت این چشمه همراه افزایش و کاهش فراوان در طول زمان بوده است . چشمه پس از ایجاد استخوان بندی غار حرکتی بسیار آهسته اما سراسری در تمام پهنه غار آغاز می کند که نمود عینی آن موارد زیر است . قارچها و ستون تقریبا چهار گوش تالار عروسی و اسکلت بیضی شکل کیک سقفی که مواد رسی و غیر قابل انحلال و باقیمانده فعالیت های اولیه فضاسازی غار بوده اند در این زمان در اثر عبور بسیار آهسته آب محتوی بیکربنات کلسیم با غلظت اشباعی از اطراف آنها و قانون جاذبه ملکولی مقداری از کربنات کلسیم در حین گذر بوسیله آنها جذب شده و چتر زیبای قارچها پدید می آید و ستون دارای سر ستون می شود و اما پایه قارچها بدون پوشش میماند زیرا در حرکت افقی در محیطهای بسته، حرکت آب در سطح انجام می شود نه در عمق. فرآیند گردش آب حاوی بیکربنات کلسیم و تماس با دیوارهای غار سبب زایش لبه های قرنیز مانند و پوشش لایه شیری رنگ در دو سطح آنها می شود. این عملکرد به شکل افقی و هم سطح در سراسر غار قابل مشاهده است. وجود سقف کاملا افقی و شیری رنگ در بخشی از غار که در تالار نیم طاق کریستالها مشاهده می شود و وسعتی حدود سیصد متر مربع دارد. عملکرد ابتدائی فضا سازی غار در اثر حرکت آب و سپس ایجاد پوشش کربناته شیری رنگ را در بخش بالائی غار به نمایش می گذارد. احتمالا بنا به علل درون زمینی نیروی محرکه آب چشمه ماگمائی تقلیل یافته و دریائی از آب با غلظت اشباعی از بیکربنات کلسیم و سایر املاح درون اسکلت ساخته شده غار حالت سکون نسبی یافته و حرکت دیگری که زایش کریستالها در دخمه ها و برخی دهلیزها و کف بوده آغاز می شود. (به خاطر داشته باشیم برای زایش یک تکه کوچک الماس تحت شرایط لازم یک میلیون سال لازم است.) در حین انجام فرآیند بلور سازی ورود آب از طریق چشمه ماگمائی به درون غار به تدریج فروکش کرده و با خروج آب موجود در غار از مسیر چشمه غار ساز و در نتیجه تخلیه آن از آب فرآیند غار سنگ سازی در فضاهائی که قبلا بعلت وجود آب ممکن نبوده آغاز میگردد در پایان با کاهش آبدهی چشمه ماگمائی ، آب موجود در غار از مسیر چشمه غار ساز تهی گردیده و غار به شکل امروزیش در می آید. ضمن آنکه عملکرد آبهای فرورو در غار تا امروز ادامه داشته و چشمه ماگمائی نیز به کل از حرکت باز نایستاده است. ورودی چشمه ماگمایی احتمالا در اعماق غار است اما چشمه غار ساز که همان سراب قرار گرفته در مسیر غار است و آب آن از طریق چشمه ماگمائی و آبهای فرورو بالاتر از سطح ایستابی آن تامین می شود فعال میباشد.

کتل خور، سراب، علی صدر، غارنوردی - غارهای ایران

سراسر غار مملو از ویژگی و پدیده های خاص است اما در بین آنها کیک سقفی و قارچها منحصر بفرد میباشند.
دیگر نیمکره هائی هستند در کف غار که همانند پاتیل نبات سازی میباشند. داخل این پاتیلها مملو از بلورهای زیبا بوده که اکنون تهی شده آنها باقی مانده است و با جستجوی بیشتر درون دهلیزها می توان نظیر آنها را یافت و از همه جالبتر گودالهای آب است که پیش آمدگی لبه ها و رنگهای گوناگون لایه های آنها تغییرات سطح ایستابی را در مقاطع مختلفی از زمان نشان میدهد .
توصیه: غار محلی بی نظیر و جهانی بوده و سرمایه ای ملی و مانا است که باید برای استفاده نسلهای چند هزار سال آینده باقی بماند. هر نوع حفاری در محیط غار حداقل به شعاع ده کیلومتر و برای استحصال آب از درون زمین در منطقه باید ممنوع شود و هر نوع انتقال آب به ناحیه باید سطح ایستابیش پائین تر از سطح ایستابی سراب پائین غار باشد تا از نفوذ آب به درون غار جلوگیری شود. غار یک مجموعه زنده و مرتبط بهم است که هر آسیبی به یکی از بخشهای آن اثرش در تمام مجموعه منعکس خواهد شد.

 

 

کتل خور، سراب، علی صدر، غارنوردی - غارهای ایران   کتل خور، سراب، علی صدر، غارنوردی - غارهای ایران

  
  

 

هانس دورر/ ترجمه گلاره خوشگذران حقیقی:
خوانش عکس‌ها امری است ناگزیر شخصی. این خوانش به عوامل متعددی وابسته است از جمله پیشینه تربیتی شخص، فرهنگ، علایق، سلایق و اولویت‌ها، آنچه او می‌پسندد و آنچه دوست نمی‌دارد؛ علاوه بر این به حالات و شرایط روحی شخص نیز وابسته است.
بارت در اتاق روشن (????) میان آنچه که او استادیوم و پونکتوم می‌خواند چنین تمایزی قائل می‌شود: «به واسطه استادیوم است که من به بسیاری از عکس‌ها علاقه‌مند هستم، اگر آنها را به عنوان گواهی سیاسی دریابم یا به عنوان تصاویر بدیع تاریخی از آنها لذت ببرم؛ چراکه به لحاظ فرهنگی است (این دلالت ضمنی در استادیوم موجود است) که من در اشکال، صورت‌ها، ایماها، صحنه‌ها و کنش‌های آنها سهیم می‌شوم.»

بنابراین استادیوم، مابه‌ازایی است برای جذبه عمومی و پرورش یافته‌ای که عکس‌ها برای شخص دارند. علاوه بر این، عنصر دیگری نیز به میان می‌آید که همان رابطه شخصی و جنبه احساسی این مواجهه است. این رابطه زمانی به وجود می‌آید که شخص، عمیقا تحت تاثیر یک عکس قرار گرفته است. باز هم به گفته بارت: «… این عنصری است که از آن صحنه برمی‌خیزد، از درون آن به سان تیری به بیرون پرتاب می‌شود، می‌شکافد و در من رسوخ می‌کند. کلمه‌ای در زبان لاتین وجود دارد که می‌تواند این زخم و جراحت را تشریح کند، این سوراخ را، این نشانی که با ابزاری نوک تیز به وجود آمده است؛ این کلمه بیش از همه از این رو مناسب است که از سویی به نظریه نقطه‌گذاری (زبان) نیز اشاره دارد، این تناسب از آن روست که عکس‌هایی که من از آنها صحبت می‌کنم نیز عملا نقطه‌گذاری شده‌اند، گاهی حتی با این نقاط حساس و ظریف، نقطه نقطه شده‌اند؛ به همین شکل، این نشان‌ها، این جراحت‌ها، نقطه‌های بیشماری محسوب می‌شوند… پونکتوم یک عکس همان اتفاقی است که مرا سوزن می‌زند، اما همچنین مرا به درد آورده و برایم گزنده است.»

امکان دارد تنها با نگریستن به یک عکس چیز زیادی دستگیر ما نشود و جای شک وجود دارد که آیا به راستی، این گفته که «پشت هر عکسی داستانی نهفته است» اساسا صحت دارد یا نه. اغلب چنین نیست که یک عکس از خودش برای ما بگوید و به همین سبب است که ما به داستانی که در پس آن عکس نهفته است نیازمندیم. علاوه بر آن، در اکثر موارد، شناخت آنچه که بدان نگاه می‌کنیم، برای درک یک عکس الزاما کافی نیست. بنیامین در کتاب «تاریخچه کوتاهی از عکاسی» (????) این نکته را با ارجاع به این گفته برشت مطرح می‌کند که «…یک شناخت عمومی ساده از حقیقت در حداقل ممکن، چیزی درباره حقیقت بیان می‌کند…» آنچه ما نیازمندش هستیم، همان چارچوبی است که عکس بدان ارجاع می‌دهد، همان جان کلام تصویر، داستانی که این عکس را همراهی می‌کند.

به همان میزان که تصویر یک چپق، خود چپق نیست بلکه تنها تصویری از آن است، تفسیر یک عکس نیز چیزی نیست مگر تفسیری از یک عکس. خواننده یا مخاطب، درست مثل زمانی که با یک کتاب مواجه است، نهایتا با عکس به همان شیوه‌ای برخورد می‌کند که خودش تشخیص می‌دهد صحیح است. این بدین معنا است که خیلی نمی‌توان از خوانش صحیح یا غلط سخن گفت، بلکه تنها می‌توان گفت خوانشی که کمتر یا بیشتر از روی دانش و آگاهانه صورت گرفته است. کلارک در کتاب عکس (????) فراتر رفته و این موضوع را به چالش می‌کشد: «…ما باید روی خوانش عکس نه به مثابه یک تصویر بلکه به منزله یک متن پافشاری کنیم.» و همچنین برگین در همان کتاب شرح می‌دهد: «قابلیت درک عکس به هیچ وجه کار سهلی نیست؛ عکس‌ها متن‌هایی هستند که در قالب آنچه که ما «زبان عکاسانه» می‌خوانیم ثبت و شرح داده شده‌اند، اما این زبان همچون هر زبان دیگری، زبان‌های ثانویه‌ای را در فرای خود در بر دارد؛ «متن عکاسانه»، مانند هر متن دیگری، گستره‌ای است از یک در هم آمیختگی پیچیده، مجموعه‌ای از متن‌های پیشین که روی همدیگر آمده و یکدیگر را پوشانده‌اند و در یک نقطه اتصال فرهنگی و تاریخی، بدیهی پنداشته شده و بدان‌ها توجه کافی نشده است.»

این یکی از خصوصیات انحصاری کتاب‌های عکس است که زیرنویس‌ها ـ اگر زیرنویسی وجود دارد ـ معمولا به ادراک عکس‌هایی که به نمایش در آمده‌اند منجر نمی‌شوند. تا حدودی چنین است که بگوییم به چشم‌هایت اعتماد کن، خودت نگاه کن، آنچه می‌بینی بکاو، تصویری را کشف کن که متعلق به خودت است. به عنوان مثال در کتاب دنیای هانری کارتیه برسون (????)، عکس‌ها با شماره‌هایی همراه است که نشانگر زیرنویس‌هایی است که در صفحات آخر کتاب یافت می‌شوند و می‌گویند «پاریس ????» یا «مکزیک ????» یا «نیویورک ????». عکس‌های آدم‌ها با استثنایی در چند مورد آشکار، به عنوان مثال ژان پل سارتر، یا آلبرتو جیاکومتی، که احتمالا مخاطب خودش به هر حال آنها را به جا می‌آورد، نامگذاری نشده‌اند. حتی زمینه عکاسی کردن عکاس توضیح داده نشده است؛ او وقتی این عکس‌ها را می‌گرفت برای چه کسی کار می‌کرده؟ برای مجله‌های گردشگری؟ روزنامه‌ها؟ تبلیغات تجاری؟ یا اینها عکس‌های پشت صحنه فیلم بودند؟ درک این الگوی ارائه همان قدر دشوار است که این شیوه برای بیننده‌ای که با این سوالات بی‌جواب مواجه شده است، آزاردهنده.

با این اوصاف، استثناهای قابل ستایشی نیز وجود دارند. به عنوان مثال، تالیف عکاسانه ویلیام آلبرت الرد (????)، کتابی که در آن راوی، خواننده را درباره چگونگی روند پیدایش عکس‌ها آگاه می‌سازد، الرد برای کارش به چه جاهایی سر زده بود و چرا، این کار چه جذبه‌ای برایش داشته، چه موانعی بر سر راهش بوده، و او چگونه به مردمی که از آنها عکس می‌گرفت ارتباط برقرار می‌کرده است یا سیمای برنیس اَبوت از نیویورک که به زیرنویس‌های عکس‌هایش که حاوی اطلاعات مفید و سودمندی هستند اهمیت و ویژگی که درخور آنهاست اعطا می‌کند. عبارت «نوشته (زیرنویس‌ها) به قلم الیزابت مک کلازلند» را می‌توان در صفحه عنوان کتاب خواند. یا مجله ایندیپندنت در زمینه فتوژورنالیسم یا ژورنالیسم نوین که در آن، در کنار عکس‌ها متنی به چشم می‌خورد که اطلاعات سودمندی در رابطه با پیشینه و زمینه هر عکس پیش روی مخاطب می‌گذارد. این روش یکی از روش‌های مفیدتر و ارزشمندترین شیوه نگاه کردن به عکس‌ها است. چراکه کنجکاوی که با آگاهی و دانش همراه باشد امکان به وجود آمدن حدس‌هایی را فراهم می‌کند که از روی آگاهی و درایت زده شده‌اند و این حداقل چیزی است که ما انتظارش را داریم.

ما غالبا در یک عکس همان چیزی را می‌بینیم که می‌خواهیم ببینیم. در روزنامه گاردین، در آوریل سال ???? مقاله‌ای به چاپ رسیده بود پیرامون درگیری‌هایی که در پی توقیف الین گونزالس روی داده بود، پسر کوبایی در حالی که روی یک تیوپ روی آب‌های اطراف فلوریدا شناور بود، در نوامبر سال ???? نجات داده شده بود. این مقاله به ظرافت و با درایت خاصی «جَنگ عکس» نامگذاری شده بود. در اصل، دو عکس عامل برانگیختن چنین عنوانی بودند. یکی از عکس‌ها یک مامور پلیس فدرال را نشان می‌دهد که کلاه کاسکت بر سر و عینک ایمنی بر چشم دارد و مسلسلش را به جهت پسر وحشت زده‌ای که در کمد دیواری پناه گرفته است نشانه می‌رود؛ عکس دیگر همان پسر را نشان می‌دهد که به همراه پدر، مادرخوانده و برادر ناتنی‌اش به شادمانی لبخند می‌زند. «هر دوی عکس‌ها نشانه‌های دم‌دستی و آشکاری بودند از دو تفسیر متناقض از وقایع روز یک‌شنبه، هجوم نظامی و بیرحمانه یا گردهمایی دیرهنگام یک پدر و پسر. به نظر می‌آید آنچه که در آن زمان اهمیت داشت، اعتقادات سیاسی گروه‌های مخالف و متخاصم بود. به عنوان مثال، این مسئله که انگشت مامور پلیس دقیقا بر روی ماشه نبود و اینکه اسلحه به طرف پایین و گوشه نشانه گرفته شده بود، تنها از طرف مدافعان این هجوم مطرح شده بود. از سویی دیگر، اتهامی که گفته می‌شد عکسی که خانواده خرسند و آرام را در کنار یکدیگر نشان می‌داد، تحریف و دستکاری شده بود. اینکه گفته می‌شد در این عکس، موهای الین نسبت به عکس قبلی بلندتر شده بود تنها از طرف خویشاوندان او در میامی مطرح بود.

در بسیاری موارد، موشکافی کردن عکس، منجر به طرح سوالات بیشتر می‌شود تا یافتن جواب. در مورد الین، چطور درست در آن زمان یک عکاس در محل حضور داشت؟ چرا ماهیگیری که پسر را نجات داد در خانه بود؟ چرا ماهیگیر نیز با او در کمد پنهان شد؟ چرا مامور پلیس تا این حد مسلح بود؟ آیا هیچ راه دیگری برای بیرون آوردن پسر از کمد وجود نداشت؟ با این حال، یک عکس هیچ‌گاه معنایی یکه و واحد ندارد. همان طور که استر پرادا در کتاب جدال معنا (????) نوشته ریچارد بولتن توضیح می‌دهد: «درک و دستگیری ما از مفروضات و اطلاعات، اگرچه به‌طور نیمه خودآگاه عمدتا تحت تاثیر زمینه است، در مورد روزنامه‌ها طول، محل قرارگیری و مجاورت مقاله با مقالات دیگر در صفحه و با کل آن شماره، که در‌بردارنده روابطش با مقالات دیگر، عکس‌ها و تبلیغات نیز هست، از جمله عواملی هستند که نقش تعیین‌کننده‌ای دارند.»

این موضوع، همچنین در مورد نوشته‌ها نیز، همچون تصاویر صدق می‌کند. نکته دیگری که اهمیت دارد این است که عکس در کجا به نمایش در می‌آید. به عنوان مثال، ما هنگامی که با عکسی در یک گالری معتبر مواجه می‌شویم، بیشتر تمایل داریم آن را یک اثر هنری به شمار آوریم، تا همان عکس را به‌طور مثال در ماهنامه سان مشاهده کنیم. بولتن اشاره می‌کند که: «…درست همان‌طور که قرار گرفتن در یک زمینه اجتماعی خاص، امکان خوانش‌های مشخصی را به دست می‌دهد، خوانش‌های دیگری را امکان‌ناپذیر می‌سازد. اصول و بنیان‌هایی از پیش نهاده شده، اجازه به وجود آمدن معناهای مشخصی را می‌دهند و معناهایی دیگر را رد کرده، حتی خاموش می‌سازند. بنابراین، نوعی دیپلماسی در تفسیر وجود دارد که شخص، چه با آن آشنایی داشته باشد چه نداشته باشد، بلافاصله با آن مواجه می‌شود. تفسیر عکس، یا هر محصول فرهنگی دیگری، برقراری گفتمان با دریایی از گزینه‌های از پیش تعیین شده است.»

به علاوه چنانکه ای. دی. کلمن در کتاب عمق میدان (????) اظهار می‌دارد: «استفاده از عکس‌ها در زمینه‌هایی کاملا متفاوت از آنچه در آن معنایی حقیقی می‌یابند درخور است «کذب خودرأیانه یا بازمعناسازی رذیلانه» خوانده شود. به عنوان مثال، عکس پسری نوجوان، ژولیده، با صورتی اشک‌آلود، و در حالی که بر اثر پرتاب شدن از اسب، درد می‌کشد، در یک جلد کتاب مربوط به سوء‌استفاده جنسی از کوکان چاپ شود چنین است.»

قرار دادن عکس در یک زمینه خاص همچنین به معنای برگزیدن و ممتاز کردن آن عکس خاص نیست. واکر اوانز هنگامی که عکس‌های آلابامایش را کنار یکدیگر قرار می‌داد، سعی بر تحقق این خواسته داشت: «با هیچ یک از عکس‌ها نباید به‌گونه‌ای برخورد شود که به مثابه یک عکس ستودنی و خارق‌العاده در بیاید»، چراکه با استناد به زندگینامه‌نویس او، بلیندا رثبون?? (????)، هدف اوانز تبیین این امر بود که هر عکس منفرد، باز هم جزئی از کل است، و اینکه بر اثر نتیجه و محصول جمعی آنها، بیننده به درک حقیقت چگونگی سوژه‌ها به بیشترین حد، نزدیک می‌شود.
عکس‌هایی که پیش و پس از عکس «ایلین گونزالس در کمد» که امروزه سخن پیرامون آن زیاد است، گرفته شده بودند، در دسترس عموم قرار گرفته‌اند. حس تعرضی که در این عکس‌ها به تصویر کشیده شد، هنگامی که بیننده، با عکس در زمینه مواجه می‌شود به وضوح آنقدر رعب‌انگیز به نظر نمی‌رسد. با این حال به تصویر کشیدن واقعیت، آن غایتی نیست که این عکس در صدد دست یازییدن بدان است، در وهله اول و به بهترین وجه این عکس یک احساس را منتقل می‌کند؛ هراس.
جان سارکوفسکی در کتاب نگاهی به عکس‌ها?? (????) می‌نویسد: «گذشته از شواهد تاریخی، یک عکس درباره آن چیزی است که به نظر می‌آید درباره آن است.»

در جهت تاکید بیشتر بر گفته سارکوفسکی، در دهه ????، در یک فیلم مستند در تلویزیون سوئیس، از زن جوانی که بر اثر بیماری ایدز به مرگ نزدیک می‌شد، (که تا آن زمان هم آن‌قدر ضعیف شده بود که قادر به ترک آپارتمانش نبود) می‌پرسند چگونه مواد غذایی مورد نیازش را تامین می‌کند. زن بیمار در پاسخ گفت که دوست و همسایه بغلی‌اش هر از گاهی به او سر می‌زند و از او می‌پرسد به چیزی احتیاج دارد یا نه. دقیقا در همین لحظه (این برنامه در حال ضبط و اجرای زنده بود) در باز شد و همسایه از او پرسید به چیزی احتیاج دارد برایش خرید کند یا نه. بعدها کارگردان برنامه هنگامی که داشت این سکانس را تماشا می‌کرد تصمیم گرفت این بخش را حذف کند. او گفت امکان ندارد کسی باور کند که این قسمت از پیش برنامه‌ریزی نشده بود. همان‌طور که سَم گلدوین یک‌بار در ساندی تایمز بدان اشاره کرده بود: «مهم‌ترین مسئله در رفتار کردن صداقت است. لحظه‌ای که می‌آموزی وانمود کنی و خودت را جور دیگری جا بزنی، مبدأ همه مشکلات است». اما در مورد الین گونزالس، باز هم زمینه وسیع‌تری در گرو عکس است. به عنوان مثال، مافیای میامی، که فیدل کاسترو آنها را دشمنان خودش در سراسر تنگه‌های فلوریدا می‌خواند، ادعا می‌کنند که این حماسه‌ای که از داستان الین ساخته‌اند درباره آزادی است. از طرفی دیگر، این حماسه برای کوبایی‌ها اساسا درباره حق پدر در برابر پسرش است. با این وجود، همیشه زمینه‌هایی نیز وجود دارند که خارج از حیطه دسترسی رسانه شاخه اصلی قرار گرفته یا با علایق و دغدغه‌های آن سنخیتی ندارد، زیرا شایعات بی‌اساس و رایجی که غالبا موجود هستند مدت‌ها پیش مشخص ساخته‌اند که این هم یکی دیگر از جنجال‌های رسانه‌ای بود که اغلب مردم توجه خاصی به آن نشان ندادند. با این وجود، برای خوانندگان عکس، هرچه بیشتر مطلع بودن از اموری که به زمینه اثر مربوط می‌شود، نگریستن راستین، و نه چشم پوشیدن از شواهد عینی، ضروری است. به عنوان مثال، خوانش کمیسیون حقوق بشر در آفریقای‌جنوبی از عکسی به ظاهر خنثی و بی‌طرف از دو پرنده که روی یک سطل آشغال نشسته‌اند، روی صفحه اول هفته نامه استار و در زیر عنوان «آشغال برای دو نفر» بدین شرح بود: یکی از پرنده‌ها، یک لک لک ماریبو، نمادی است از زوال و تباهی یوهانزبرگ تحت سلطه قانون سیاهپوستان (که در این جا سطل آشغال نشانگر آن می‌باشد) و نمادی از هراس مضاعف آفریقایی‌ها (پرنده‌ها آفریقایی‌‌ها را بازنمایی می‌کنند). حداقل انتقادی که می‌توان نسبت به این خوانش داشت این است که این طرز تلقی، بسیار بعید به نظر می‌رسد، چراکه زیرنویس می‌گوید این عکس اصلا در اوگاندا گرفته شده است، نه در یوهانزبرگ.

زمینه‌ای که گستره وسیع‌تری دارد عموما زمینه فرهنگی است، که غالبا بیان دیگری از عبارتی است که چنین آغاز می‌شود: «به‌زعم من…». برای مثال، عکس مشهور مرد تنهایی که در میدان «تیان آن من» با تانک‌ها رودررو می‌شود، در غرب به عنوان نمادی از شجاعتی استثنایی در مقابل یک هجوم عظیم خوانده شده است، در جایی که از خوانش چینی‌ها چنین بر آمد که این عکس، بیانی از زهدی خارق‌العاده از جانب راننده تانک بوده است.
هنگام نگریستن به یک عکس، این واکنش غریزی نخستین چیزی است که اتفاق می‌افتد: «این را دوست دارم. این را دوست ندارم. خوشم می‌آید. خوشم نمی‌آید.» عموما این واکنش در همین مرحله متوقف می‌شود. از طرفی، گاها این اتفاق می‌افتد که از این حد فراتر برویم و احساس کنیم می‌خواهیم در عکسی به کاوش بپردازیم.

مثال اول: مدت‌ها بود که من با عکس مشهور وارنر بیشوف از راهبانی که چتر در دست، در مقابل بارش برف، پایین ردیفی از درختان بلندی در امتداد دیوارهای یک معبد در حال راه رفتن هستند، آشنا بودم. با توجه به نوع معماری معبد و رداهای راهبان، این عکس در جایی در شرق دور گرفته شده بود. من همیشه نسبت به این عکس احساس نوعی کشش و تعلق خاطر خاص داشتم، فکر می‌کنم این کشش بیش از همه به دلیل کیفیت عمیق و متفکرانه آن بود. هیچ‌گاه احساس نیاز یا تمایلی به اینکه بیش از آنچه در مقابل چشمانم به نمایش درآمده بود بدانم، نداشتم. حس قرابتی که به این عکس دارم تنها مربوط به بصیرتی که بیشوف در یافتن لحظه مناسب دارد نیست، بلکه این حس نزدیکی، به خود من نیز مربوط می‌شود؛ به نوع جهان‌بینی من، دیدگاهی که پیشینه زندگی من نقش تعیین‌کننده و گسترده‌ای در پیدایش آن داشته. مثلا همین بارش برف احساسات مأنوسی را در من که در سوئیس زندگی کرده و بزرگ شده‌ام برمی‌انگیزد؛ علاوه بر این، گذراندن مدت نسبتا زیادی از زندگی‌ام در شرق دور و علاقه‌ای که به بودیسم دارم موجب می‌شود که به این راهبان شرقی همراه با نوعی احساس همذات پنداری بنگرم.

بعدها، یک روز هنگامی که داشتم درباره عکاسی مطالعه می‌کردم، کنجکاو شدم و خواستم درباره این عکس بیشتر بدانم. به ادبیات مراجعه کردم. در کتابی درباره بیشوف زیرنویسی خواندم بدین شرح: «در حیاط معبد میجی، توکیو، ????» و زیرنویسی دیگر: «کشیش‌های شینتو در باغ معبد میجی، توکیو، ????». من بدون خواندن این زیرنویس‌ها هم می‌توانسنم متوجه ماجرا شوم. طبق روایت نویسندگان این دو کتاب، سودای شرق برای بیشوف از جذبه خاصی برخوردار بود. من فکر می‌کنم این شیدایی را هر کسی می‌تواند احساس کند، حتی مردمی که از این افسون‌زدگی او نسبت به شرق دور بی‌اطلاع هستند. با این حال، من خیلی نمی‌توانم با اطمینان حکم صادر کنم، چراکه من از آنجا در این افسون شرق دور با بیشوف شریک هستم، مغرض و جهت‌دار به عکس‌ها نگاه می‌کنم. پس حال که زمینه اشتراکم را با او یافته‌ام، می‌خواستم درباره این هموطن سوئیسی که به جای جای دنیا سفر کرده، بیشتر بدانم و من متوجه یک «جهان بینی» شدم که هم ذات پنداری زیادی با آن داشتم: «او به سلوک مردان بزرگ و قدرتمند و عرف‌های حاکم اعتراض داشت. او از نسل ما بود و به همان میزان از خودش خواسته‌‌های زیادی داشت.» آرنولد کوبلر، بنیانگذار دو- مگزین درباره او گفته است: «بیشوف در پی آن بود تا با استفاده از زبان فرم بر سیر تحول و تکامل دنیا در جهت بهبود شرایط برای نوع بشر تاثیر‌گذارد». نیازی به گفتن آن نیست که حس تعلقی که من نسبت به سلوک بیشوف دارم، مرا بر آن داشت تا به عکس‌های او، با حس همدردی و یکدلی هر چه ‌بیشتری بنگرم.


  
  
 


 


 

 



 

 بدون تو تمام شبهای دنیا یلداست
و من آنقدر برای نبودنت بیداری کشیدم
که فردا شب را می خواهم تا‌ ابد بخوابم
همیشه وقتی می خوابم زمان زود تر می گذرد
فردا شب برای خوابیدن وقت خوبیست
انسانها بیدار می مانند
و خواب ها خلوتند،ساکتند، بی ازدحامند و من راحت تو را پیدا می کنم ...



  
  




در شامگاه 25شهریور سال 1348 در گوشه ای از این کره خاکی ( شهرستان نقده ) کودکی دیده به جهان هستی گشود . که بعد ها فاتح رفیع ترین قلل جهان گشت وپای بر ستیغ دنیا نهاد و لقب سلطان اورست را برازنده قامت سر وگونه خویش ساخت . این فرزند برومند کسی نبود جز قهرمان بلند آوازه و پر افتخار ترین کوهنورد ایران سرافراز محمد اوراز . محمد زمانی از مادر متولد شد که پدر بزرگوار ایشان حاج احمد اوراز به واسطه شرکت در مبارزات آن زمان بر علیه رژیم ستمشاهی دوران حبس را در زندان فلک الا فلاک سپری می نمود و این آغاز توأمان با درد و رنج دوری از پدر، سرآغاز زندگی بزرگ مرد تاریخ کوهنوردی ایران زمین را رقم زد .

محمد اولین سالهای زندگی را به سبب مشکلات ناشی از دستگیری پدر و سپس تبعید آن بزرگوار به شهرستان کاشمر به دور از زادگاه و در نهایت ناملایمات روزگار به همراه خانواده در آن شهرستان سپری نمود و بعد از سه سال به شهرستان نقده بازگشت و در همان اولین روزهای زندگی مجبور به تحمل مشکلات ناشی از زندگی در تبعید شد و شاید همین نحوه شروع زندگی بود که نطفه اراده پولادین را در وجود محمد بنا نهاد .

سال 1355 مصادف بود با شروع دوران تحصیل محمد و ایشان دوران ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان را با موفقیت تمام در شهرستان نقده سپری نمود و در سال 65ـ66 موفق به أخذ مدرک دیپلم در رشته اقتصاد وعلوم اجتماعی شد .

بعد از گرفتن دیپلم علی رغم شایستگی های فراوان به سبب مشکلات ویژه که خاص آن دوران بود از ورود به دانشگاه باز ماند .

 از سال 1367الی 1369وارد دوران خدمت سربازی شد و پس از پایان خدمت دوباره تلاش جهت ورود به دانشگاه و طی مدارج عالی تحصیل را آغاز نمود تا بالاخره در سال 1373موفق شد در رشته ی کارشناسی تربیت بدنی دانشگاه ارومیه تحصیلات عالیه خویش را آغاز نمود و در سال 1379 با وجود وقفه ی بسیار( به سبب شرکت در اردوهای تیم ملی) موفق به اخذ مدرک کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه مذکور گشت .

اوراز قهرمان از همان ایام کودکی علاقه وافری به طبیعت داشت و سکوت و صداقت و پاکی حاکم بر طبیعت و کوههای بکر منطقه و هضم شدن در آن را میتوان سر آغاز شکوفایی استعدادهای ذاتی ایشان بیان کرد .

سال 1367در اولین تجربه ی پیش از ورود به دنیای حرفه ای کوهنوردی گروه قندیل را بنا نهاد و بعد از آن فعالیتهای خویش را در گروه کوهنوردی سامرند شهرستان نقده ادامه داد تا بالاخره در سال 1373به همراه جمعی از دوستان پیشکسوت این رشته در سطح شهرستان گروه کانون کوهنوردان نقده را تأسیس کرد و آغاز فعالیتهای این گروه را میتوان سر آغاز ورود محمد به دوران زندگی حرفه ای در رشته ی کوهنوردی قلمداد نمود . سال 1376برای اولین بار پس از فراخوان فدراسیون کوهنوردی در اردوهای آماده سازی تیم ملی جهت اعزام به قلل گاشربروم دو و راکاپوشی در کشور پاکستان شرکت نمود و با نشان دادن توانمندیهای لازم موفق به عضویت در تیم اعزامی به قله راکاپوشی با ارتفاع 7788گشت  .و در همان سال به اتفاق 6 نفر از دوستان و اعضاء تیم موفق به صعوداین قله شد و اولین تجربه ی هیمالیا نوردیش را با موفقیت کامل پشت سر نهاد . سال 1377را میتوان نقطه عطف تاریخ زندگی محمد اوراز دانست در این سال قهرمان بلند آوازه ایران زمین در حرکتی تاریخی موفق شد به همراه سه نفر از اعضاء تیم ملی کوهنوردی رفیع ترین قله جهان را به زانو درآورد و بدینسان آرزوی چندین و چند ساله ایرانیان را برآورده سازد و نام خویش را به عنوان فاتح رفیع ترین قله جهان بر پیشانی تاریخ ایران زمین حک نماید .

 

 

و بالاخره محمد در سال 1382 پولادین گامهایش را بر بلندای گاشربروم میگذارد غافل از اینکه این سست پیر میهمان کش را یارای ایستایی با قدوم محمد نیست ، و محمد دریا دل پای در آن قله نهاد که کاشربروم از هراس بر خویش لرزید و قاصدی فرستاد تا جامه های سیاه بر قله های دماوند – قندیل و سبلان بر کشند و سالیان سال در انتظار مردی چون محمد باشند.

 

گوشه ای از افتخارات این ابر مرد ایران زمین :

ـ سال 1376 کسب مقام اول آسیا در صعود به قله راکاپوشی

ـ فتح قله اورست در سال  مقام)1377  طلای جهان ) ارتفاع 8878متر

ـ سال 1378 کسب مقام اول جهانی در رشته کوهنوردی

ـ سال1378صعود به قله چوایو به ارتفاع 8201متر ( مدال نقره جهان )

ـ سال 1378کسب مربیگری درجه 1

ـ سال 1378 فتح  قله شیشاپانگما به ارتفاع 8012متر

-  سال 1378 فتح قله مون بلان بلندترین قله قاره اروپا

ـ کسب دو دیپلم از فرانسه ) جولای و آگوست 1999 )

ـ سال  1382  أخذ گواهینامه دوره مربیگری درجه 2 یخ و برف

ـ سال 1380 فتح قله ماکالو  بدون ماسک اکسیژن ( مقام طلای جهان )

ـ سال 1381 فتح قله لوتسه به ارتفاع 8516متر بدون استفاده از ماسک اکسیژن ( مدال طلای جهان  (

ـ سپتامبر 2001 صعود به قله آرارات در معیت تیم پیشکسوتان

ـ سال  1381 انتخاب به سمت امور اجرایی فدراسیون کوهنوردی

ـ سال 1382  أخذ گواهینامه مربیگری درجه 2 سنگنوردی

ـ صعود ناتمام به قله گاشربروم یک تا ارتفاع 7900 متر ( مقام طلای آسیا )

ـ مرد سال کوهنوردی در سال های 78 - 79 -80

ـ مربیگری تیم های ملی جوانان و بزرگسالان

ـ دارنده اولین مدال طلای تاریخ ورزش آذربایجان غربی

 

 

 


منبع : shirahankohmarda.persianblog.ir



  
  

 

به گزارش روابط عمومی فدراسیون کوه نوردی و صعود های ورزشی ؛ نتایج مسابقات سنگ نوردی بانوان که در کرمان در حال برگزاریست تا این لحظه به شرح زیر اعلام می گردد. شایان ذکر است نتایج به مرور زمان و مشخص شدن نفرات برتر دیگر در همین صفحه به روز رسانی خواهد شد:
نفرات برتر بانوان در رشته سرطناب رده سنی جوانان

مقام اول: الناز رکابی (زنجان  )

مقام دوم :سایه تجلی زاده (کرمان )

مقام سوم : ارغوان صداقت کیش (گیلان )

نفرات برتر بانوان  در رشته سرطناب رده سنی نوجوانان

مقام اول : فاطمه جعفری (کرمان )

مقام دوم :مریم سنجیده (هرمزگان )

 مقام سوم : فروغ عباسی (فارس)

نفرات برتر  بانوان در رشته سرطناب رده سنی بزرگسالان 

مقام اول : فاطمه  سلیمانی (همدان )

مقام دوم : سجاده سلطانی نژاد (کرمان)

مقام سوم : فاطمه مقدادی (خراسان رضوی )


87/9/24::: 1:35 ع
نظر()
  
  
<      1   2   3   4   5      >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ برای صعود به قله های آرارات ، آراگاتس و شاه داغی با ما تماس بگیرید شماره تماس : 04115244406 گروه کوهنوردی آذرجوان تبریز http://www.azarjavanmc.com


+ جهت صعود به قله های آراگاتس و آرارات و شاه داغی با ما تماس بگیرید
+ برگزاری صعود به قله آرارات آدرس: تبریز-خ ثقه السلام- روبروی بانک رفاه- طبقه دوم- دفتر گروه کوهنوردی آذرجوان تبریز تلفن های مورد نیاز:2350543-0411 رگجان09144060187 -قراجه داغی 09144024255 -صفا09141166904 تلفکس : 5244406-0411
+ صعود زمستانی آرارات گروه کوهنوردی آذر جوان تبریز در نظر دارد برنامه ای جهت صعود زمستانی به قله آرارات، به سرپرستی آقای صمد رگجان برگزار کند. تاریخ اجرای برنامه 17/11/88 الی 22/11/88جهت کسب اطالاعات بیشتر به سایت گروه کوهنوردی آذرجوان تبریز مراجعه نمائید و مدارک مورد نیاز و توضیحات بیشترhttp://www.azarjavanmc.com
+ آدرس کلوب ایدی http://solei2.cloob.com/
+ با سلان به همه دوستان عزیز با مطالب جدید به روز هستن
+ سلام گروه کوهنوردی آذرجوان تبریز مورخه 14-15 خرداد برنامه یخ نوردی در منطقه یخچال شمالی سبلان را برگزار می نماید .
+ عید نوروز رو به همه دوستان تبرک عرض می کنم بایراموز مبارک اولسون
+ با سلام به همه دوستا عزیز پیشاپیش عید نوروز را به همه شما تبریک عرض می نمایم اراک بازگشایی مسیر جدید به نام آذربایجان کرمان صعود قلل چوپار